آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

یک روز پر از نگرانی...

سلام نفسم، جیگرم، آروین گلم. دیروز خیلی من و بابایی رو نگران کردی قند عسلم. دیروز جمعه بود و ما سه تایی صبح رفتیم بیرون. آب و هوا خیلی خوب بود. بعد که اومدیم خونه هیچ مشکلی نداشتی ولی نمی دونم نیم ساعت بعد دیدم پای چپت رو زمین نمی ذاری و نمی تونی راه بری. من و بابایی اول فکر کردیم شاید خاری در پات فرو رفته ولی هیچی نبود. خیلی نگرانت شده بودیم. قبل از خواب ظهر پات رو با روغن شترمرغ چرب کردم تا کمی دردت کم بشه. چون جمعه بود تصمیم گرفتیم فردا صبح ببریمت دکتر. عصر که بیدار شدی دیدیم بازم پای چپت رو روی زمین نمی ذاری و ناراحت هستی. تصمیم گرفتیم بریم مهمونی تا حداقل کمتر اذیت بشی و راه نری. باورمون نمی شد در مهمونی به خاطر ای...
26 مهر 1393

آروین مامان در 16 ماهگی

سلام پسر نازنینم ، فرشته آسمونیم آروین جووووونم . یک ماهه دیگه هم گذشت و تو 16 ماهگی رو هم پشت سر گذاشتی. در این مدت با هم بازی های زیادی کردیم ، شعر خوندیم، پارک رفتیم و خلاصه کلی خوش گذروندیم. دیشب داشتم برات شعر یه توپ دارم قلقلیه رو می خوندم. گفتم یه توپ دارم و مکث کردم دیدم می گی قلی قلی.خیلی برام جالب بود بقیه شعر رو ادامه دادم و قسمت های مختلفش مکث می کردم. متوجه شدم شعر رو یاد داری ولی چون نمی تونی صحبت کنی نمی تونی با من بخونی. مثلا وقتی گفتم می زنم زمین گفتی هوا. منظورت این بود که هوا میره. گل پسرم الان دیگه خیلی از کلمات رو که بهت می گم به خوبی تکرار می کنی البته با لحجه خاص خودت که خیلی بانمکه. کلم...
15 مهر 1393
1